خرید تخته نرد با سریع‌ترین زمان ارسال – سفارش سریع از طریق واتساپ در تهران – فقط خرید اینترنتی

تخته نرد به روایت شاهنامه (قسمت اول)

بوذرجمهر دانا

شاهنامه گنجینه ای است از افسانه ها و داستان های اساطیری و تاریخی ایران که سینه به سینه و یا از طریق نوشته ها و کتاب هایی که از گزند باد و باران، آتش تازیان، تاراج ترک تازان و نابود سازی دشمنان مصون مانده است و با رنج ۳۰ ساله “فردوسی” به صورت یکی از بزرگترین مجموعه های حماسی دنیا درآمده و به دست ما رسیده است.

فردوسی شاعر شهیر ایرانی
فردوسی شاعر شهیر ایرانی

این داستان ها از آفرینش جهان و نخستین پادشاهان و فرمانروایان ایران آغاز میشود و به شکست ایرانیان در مقابل حمله تازیان و کشته شدن یزدگرد به دست آسیابان پایان می یابد.

سرگذشت و داستان های مربوط به شاهان دوران اولیه همچون ((کیومرث))، ((هوشنگ))، ((تهمورث))، ((جمشید))، ((فریدون))، ((کیکاوس))، ((کیخسرو))، آمیخته با اساطیر کهن ایران است که در ((اوستای زردشتیان)) و ((ریگ ودا)) ی هندیان هم آمده است اما هرچه به پایان کتاب شاهان نزدیک تر میشویم، داستانها با واقعیت های تاریخی بیشتر تطبیق می کند.

در شرح حال شاهان، بخش مربوط به ((انوشیروان)) مفصل تر و همراه با داستان های بیشتر و شیرین تر است. یکی از این داستان ها فرستادن شطرنج به صورت معمایی از طرف ((رای)) هندی برای شاه ایران، و کشف معما به وسیله ((بوذرجمهر)) و ابداع ((تخته نرد)) به کمک اندیشه و خرد ((بوذرجمهر)) و ارسال آن به صورت معما برای ((رای هندی)) است.

خسرو انوشیروان دادگر

داستان شطرنج و تخته نرد در شاهنامه شامل ۱۶۷ بیت است که چکیده ای از آن در زیر به نظر شما می رسد

پیدایش شطرنج و تخته نرد به روایت شاهنامه
پیدایش شطرنج و تخته نرد به روایت شاهنامه

معمای شطرنج

یکی از روزها ((خسرو انوشیروان)) برتخت عاج نشسته و تاج خسروانی بر فراز سرش آویخته و موبدان و مرزبانان از سراسر سرزمین ایران به دربار شاه جمع آمده بودند. خبر می رسد که فرستاده ((رای)) هندوستان با هدایای فراوان و هزاران بار شتر و پیل و سوار در راه است و به دیدن او می آید.

چنین گفت موبد که یکروز شاه *** به دیبای رومی بیار است گاه

بیاویخت تاج از بر تخت عاج *** همه جای عاج و همه جای تاج

همه کاخ پر موبد و مرزبان *** ز بلخ و زبامین وز لرزبان

چنین آگهی یافت شاه جهان *** زگفتار بیدار کاراگهان

که آمده فرستاده شاه هند *** اباپیل و چتر و سواران سند

شتروار بارست با او هزار *** همی راه جوید به شهریار

شاه دستور میدهد که عده ای از سپاهیان به استقبال آنان بروند.

همانگه چو بشنید بیدار شاه *** پذیره فرستاد چندی سپاه

وقتی فرستاده هند به بارگاه شاه باریافت، به رسم آن زمان، زبان به ستایش و نیایش گشود و مراسم ادب و احترام را به جای آورد و هدایای که با خود آورده بود در حضور موبدان و بزرگان و درباریان، پیشکش شاه کرد:

 تخته نرد به روایت شاهنامه (قسمت اول)

سر بار بگشاد و در بارگاه *** بیاورد یکسر همه نزد شاه

گهر کرد بسیار پیشش شمار *** یکی چتر و ده پیل با گوشوار

بیاراسته چتر هندی به زر *** بدو بافته چندگونه گهر

زیاقوت و الماس و زتیغ هند *** همه تیغ هندی سراسر پرند

ز چیزی که خیزد ((زقنّوج)) و رای *** زده دست و پای آوریده به جای

ببردند یکسر همه پیش تخت *** نگه کرد سالار خورشیدبخت

زچیزی که برد اندر آن رای رنج *** فرستاد کسری سراسر به گنج

پس از آنکه تشریفات و تعارفات و تقدیم هدیه ها به پایان می رسد،فرستاده ((رای هند)) نامه ای که بر روی طوماری ابریشمی نوشته شده بود با یک تخت شطرنج حضور شاه تقدیم می دارد.

در نامه چنین نوشته شده بود :

((دستور و فرمان بده که موبدان و اندیشمندان درگاه تو،این تخت شطرنج را پیش روی تو نهند و درباره چگونگی این بازی نغز بیندیشند و کشف کنند که خانه هر مهره کجاست؟و حرکت آن از چه سوی است و سپاه و پیل و رخ و اسب شاه و وزیر چه جایی و چه نقشی در این بازی دارند و منظور ومفهموم اصلی از این بازی که ساختن و پرداختن آن به بهای گنجی تمام شده است، چیست؟))

در پایان نامه چنین آمده است:

(( اگر فرزانگان و نامداران ایران توانستند معمای شطرنج را بگشایند و راز و رمز آن را بیابند، من باج و خراج هر ساله را به درگاه شاه خواهم فرستاد. اما اگر در این کار عاجز مانده و به ستوه آمدند، نه تنها از این سرزمین، باج و خراج نخواهند که باج و خراجی به ما بپردازند. زیرا ثابت میشود که دانش شما تاب برابری با دانش ما را ندارد و ارزش دانش، بالاتر و والاتر از هر چیز دیگر است.))

وگر شاه و فرزانگان این بجای *** نیارند روشن ندارند جای

چو با دانش ما ندارند تاو *** نخواهند زین بوم و برباژ و ساو

همان باژ باید پذیرفت نیز *** که دانش به از نامبردار چیز

تخت شطرنج را پیش شاه آوردند.((انوشیروان)) نگاهی به آن انداخت و تعدادی مهره سفید از عاج به اشکال مختلف دید و به همین تعداد و اشکال مهره هایی سیاه از چوب و درخت ساج

شاه از فرستاده ((رای هند)) پرسید که منظور از مهره های سفید و سیاه چیست؟

جواب داد که تخت شطرنج صحنه کارزار است و اگر روش حرکت پیل و رخ و پیاده و سوار را دریابی راز پیروزی در کارزار را کشف خواهی کرد

چنین داد پاسخ که ای شهریار *** همه رسم و راز از در کارزار

ببینی چو یابی ببازیش راه *** رخ و پیل و آرایش رزمگاه

شاه ایران گفت: یک هفته مهلت میخواهم و روز هشتم جواب ((رای)) را خواهم داد. سپس دستور داد یک هفته، فرستاده ((رای))، در یکی از قصرهای سلطنتی جای دهند و به صورت شایسته ای از او پذیرایی کنند.

آنگاه از تمام موبدان و فرزانگان و دولتمردان دعوت کرد تا گرد هم آیند و تخت شطرنج را در میان نهند و تلاش کنند تا رمز حرکات مهره ها و روش بازی را دریابند. اما آنها هرچه سعی و کوشش کردند و اندیشیدند چیزی نفهمیدند و افسرده و سرخورده نزد شاه رفتند و درماندگی خود را به او باز گفتند.

 تخته نرد به روایت شاهنامه (قسمت اول)

نهادند پس، تخت شطرنج پیش *** نگه کرد هر یک زاندازه پیش

بجستند و هرگونه ای ساختند *** زهر دست یکبارش انداختند

یکی گفت و پرسید و دیگر شنید *** نیاورد کس را بازی پدید

برفتند یکسر پر آژنگ چهر *** ………………………….

در این هنگام ((بیامد برشاه،بوذرجمهر)) و وقتی که دید شاه از ناکامی مشاوران و اندیشمندان آشفته و دژم شده است و رنج میبرد به او گفت:

بوذرجمهر دانا
بوذرجمهر دانا

من این نغز بازی به جای آورم *** خرد را به بدین رهنمای آورم

شاه که از این گفنه ((بوذرجمهر)) دانا، شاد و خرسند و امیدوار شده بود اظهار داشت که حل این معما به دست تو است که اگر ما نتوانیم راه و رسم و رمز و راز بازی را کشف کنیم ((رای قنوج)) گوید:(( که شاه ندارد یکی مرد جویند راه)) و به راستی دریغ است که ما به سبب نادانی مجبور شویم از باج و خراج محروم شویم. حال آنکه اگر ما جواب مثبتی به او بدهیم باج و خراج بیشتری به ما خواهد پرداخت:

((چو بیند دل و رای باریک ما *** فزونتر فرستد به نزدیک ما))

باج و خراج به اندیشه و دانش
در داستان ها و در تاریخ ها میخوانیم که زورگویان و قدرت طلبان و حکمرانان خودخواه،با اتکاء به شمشیر و سلاح و سوار و سرباز خود به کشورها تجاوز می کردند و با قهر و غلبه و کشتار و خونریزی اموال و ذخایر آنها را به غارت می بردند و یا با تهدید و ترساندن آنها با ج و خراج یا به اصطلاح پول زور می گرفتند

اما در این بخش از تاریخ یا شرح زندگی ((خسرو انوشیروان))، که فردوسی با ظرافت و لطافت بسیار از ((شطرنج و تخته نرد)) سخن می گوید، میبینیم و میخوانیم که حکمران ثروتمند و قدرتمند هند،اظافه بر پیشکش های گرانبها و ارزشمند،باج و خراجی هم بابت برتری اندیشه و دانش به شاه ایران می پردازد و متقابلا از او همین را می خواهد.

در چنین رابطه ای،زورآزمایی،شمشیر،سپر،گرز،تیر و کمان و قدرت بازو مطرح نیست و اگر برتری و سروری وجود دارد، از آن حریفی است که اندیشه،دانش،بینش،هنر و ابتکاری برتر و فزون تر دارد.

3/5 - (2 امتیاز)

2 پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

6 − دو =

2 پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دو × پنج =